سه شنبه تایم ظهر بود که منتظر دانشجوهای روتیشن بعدی بودم که دانشجوها اومدن و گفتند که با اجازتون ما میخواییم اعتصاب کنیم منم گفتم خب غیبت میخورید و کار مریضاتون میمونه گفتن اعتصاب مهمتره خلاصه اونا رفتن و مریضایی که باهاشون هماهنگ نکرده بودن اومدن دانشگاه و مجبور شدن برگردن ... ولی فرداش از همه برام جالب تر بود که همون گروه تو دانشگاه بودن گفتم شما که اعتصاب بودید گفتند نه اخه واحد فانتوم داشتیم ... , ...ادامه مطلب